جای مهر روی پیشانی قاتلت رنگ باخت
شمشیر از خجالت آب شد
و
زمان همان جا
توی سجده ماند
در ها همه چشم دوختند به کوچه
تا
نان ببری و به کو به شان بکوبی
زهرا شادمان بود
برای او شب عروسیتان بار دیگر تکرار میشد
جای مهر روی پیشانی قاتلت رنگ باخت
شمشیر از خجالت آب شد
و
زمان همان جا
توی سجده ماند
در ها همه چشم دوختند به کوچه
تا
نان ببری و به کو به شان بکوبی
زهرا شادمان بود
برای او شب عروسیتان بار دیگر تکرار میشد
نکات ظریفی داشت
موفق باشید
عالــــــــــــــــــی
موفق باشید
سلام عالی بودند.
ممنون ازنظرت