پدرم وقتی موجی شد که دریا را ندیده بود
و وقتی دریا را دید
هنوز فکر میکرد موج بمبی است که روی سر ما فرود میآید.....
پدرم وقتی موجی شد که دریا را ندیده بود
و وقتی دریا را دید
هنوز فکر میکرد موج بمبی است که روی سر ما فرود میآید.....
سلام دوستان بالاخره من برگشتم . امیدوارم شما هم به زیارت امام رضا نائل بشید انشالله....
اینم از سفر نوشت من البته اینا بخشی از همه نوشته هامه... به ادامه مطلب مراجعه کنید
سلام دوستان انشالله دوشنبه این هفته من راهی یه بهشت میشم. خدا قسمت شما هم بکنه.
قربون امام رضا برم که وقتی پارسال این موقع تو حرم گفتم سال دیگه همین موقع منو دعوت کن ؛دعوتم کرد اونم برای تولدش.... گرچه شلوغ اما خالی از لطف نیست. امیدوارم تو این چند روز بتونتم با خودم کنار بیام و خیلی از سر درگمی هامو حل کنم برام دعا کنید....
+حلالمون کنید در این دنیای مجازی.....
پ.ن: شعر از آقای طاهری
غم ماه پشت این در فرق دارد
نگاه قلب با سر فرق دارد
کبوتر رفت مشهد تازه فهمید
کبوتر با کبوتر فرق دارد.....
چقدر زود میگذره . پارسال که بلاگفا حوصله امو سر برده بود و هر روز باهاش مشکل داشتم اومدم اینجا یک صفحه برپا کردم که نوشته های به قول خودم شعر رو اینجا بنویسم. اولش اسمش مسافر بی چمدان بود بعد بدون هیچ علتی سبزینه شد حالا هم که...
از اینها بگذریم گفتم برای یک ساله شدن وب یه تغییری توش انجام بدم مشخص باشه یه اتفاقی افتاده!!!!
پ.ن: روز دختر مبارک باشه.+ هفته کرامت
و یک گنبد طلایی که از پشت جاده
طلوع می کند ....
همه برمی خیزند ،اتوبوس هنوز در راه است
اما من زودتر از همه رسیده ام به گلدسته ی طلایی
اتوبوس هم شوک می شود
چپ میکند....
همه ی ما می میریم
و من که هنوز آنجا ایستاده ام
شاید مرگ تقصیر گنبد است که کاری جز طلوع نمی داند
من زودتر رسیده ام
آیا آسمان به خاطر من مشکی پوشیده؟