چاقویش را کنار گذاشت
دستهای قرمزش را شست
قصاب قصد داشت به خانه برگردد.
خانومی مهربون
لایک
علی رسولان
هر سال کنکوری داریم خلاصه
کاروان و سوران که گل کاشتن
ان شاء الله شما هم قبول شین با رتبه ی خوب دانشگاه و رشته ای که دوس دارین
کاروان و سوران که گل کاشتن
ان شاء الله شما هم قبول شین با رتبه ی خوب دانشگاه و رشته ای که دوس دارین
علی رسولان
ههه
عالی بود
عالی بود
رضا فاطمی
داستان کوتاه جالبی بود...
خلیل صادقی
سلام
ممنون از حضور
ممنون از حضور
مهدی شریفی
از نظر هجایی و آوایی سه کلمه ی اول خط آخر خیلی جالبه
--
روزگارتان آبنباتی...قدم رنجه!