در حالیکه امروز تولد یکی از دوستانم بود تصمیم گرفتم که به او یک گلستان از حضرت سعدی هدیه بدهم .یک ساعت قبل از قرار راه افتادم تا سر راه به کتاب فروشی بروم منتهی با رسیدن به محل کتاب فروشی با صحنه ای مواجه شدم بسیاررررر تامل برانگیز... 

آقای کتاب فروش در مغازه اش را تخته و به جای آن مغازه ترشی فروشی زده بود... به علت جور نبودن دخل و خرج !!!

با به هم ریختن تمام برنامه هایم مجبور شدم سریعا یک کادو بخرم و به سر قرار بروم.

بعد از دیدن دوستم آقایی کتاب به دست  به سمت ما آمد درحالیکه کتابهایش به فروش نرفته بود خودش کتابهایش را به دست گرفته بود و تبلیغ میکرد و می فروخت !!!! این هم از وضعیت نویسندگان و ناشران!

 

جالب است که سرانه مطالعه در کشور ما نزدیک دو دقیقه در روز است!!!!!!

و این یک فاجعه از نوع بسیار وخیم است.