این اولین ترانه ام هس خوشحال میشم حسابی نقد کنید.

چه قصه ی عجیبیه اینکه دلم تو رو میخواد

آروم بگیر دل گلم اون دیگه هیچوقت نمیاد

آسمونم ابریه و مرگ دلم حتمی شده

گریه میاد از چشامو قلب من بارونی شده

شب شده و پنجره ها بازم به روی کوچه باز

چشمای من پشت گل پنجره ها روی تو باز

خسته شده چشمای من بس که به در خیره شده

من میدونم تو نمیای قلب من دیونه شده

خیال تو شب و روز فکر منو پر میکنه

فکر دستای گرم تو منو چه آروم میکنه

خنده های قشنگ تو توی قاب رو تاقچه هست

نگاه پر شکوه تو لای همه کتابا هست

چه قصه ی عجیبیه اینکه دلم تو رو میخواد

آروم بگیر دل گلم اون دیگه هیچوقت نمیاد...