من؛دندان درد
دندان پزشک گفت عصبیست
تو؛دل درد
پزشک گفت از دل تنگیست
من؛سردرد
تو؛گلودرد
بیا قبل از رفتن پیش دکتر ،این بغض را بشکنیم
شاید راه دلت باز شد
و بعد...
سالها بعد معلوم خواهد شد که من سالهای زیادی زندگی ام را با چنگ و دندان نگه داشته ام
و
گره ی این دستها که سالها پیش باز شده بود
تو میفهمی...
خیلی زود میفهمی
علت دوری ام از تو
و علت نزدیکی ام به دختر گل فروش
که همه ی گلهایش مرده بودند
تنگی دلت
درد گلویت
خوب میشود...
حالا دیگر آماده ام.
من...
مرگ...
بیمارستان...
تو...
چمدان...
جاده...