ایهام جالبیه ش یا ث؟! :)

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

یه فنجون انرژی مثبت!

فکرش را بکن ! من و تو خوشبخت ترین آدم های این کره هستیم.


من کپی ندارم .تو کپی نداری.من کپی نیستم ؛حتی کوچکترین بخش های بدنم با همه ی آدمهایی که در این دنیا بوده اند ،هستند ،و خواهند بود فرق دارد! پس من خیلی خوشبختم. پس تو خیلی خوشبختی.


از من با این نگاه و با این طرزفکر فقط من وجود دارم . هیچکس نمیتواند مثل من یا تو باشد حتی اگر رفتارهایمان را تقلید کند.. پس من تک محدثه ی خدا هستم و تو تک..........خدا هستی (جای خالی را بااسم خودتون پر کنید !!!!!!)


حالا با این تفاسیر آیا کفر نیست که فقط به دنیا بیاییم ،زندگی کنیم ، هوا را آلوده کنیم،به کره ی زمین آسیب بزنیم و بعد بمیریم؟ در حالیکه هیچ حرفی نزده باشیم و هیچ خدمتی نه به خودمان و نه به دیگران کرده باشیم.


وقتی خدا از هر نفر یکی به دنیا میفرستد یعنی بر عهده  هر کس رسالتی است . یعنی زمین به ما احتیاج دارد.یعنی ما میتوانیم چیزی باشیم یا کاری کنیم که به خدا نزدیک شویم و خالق باشیم اما نمیشود خود خدا شویم فقط میتوانیم فاصله را کم کنیم .***


حتی اگر از جنبه های بد هم در نظر بگیری باز هم من و تو خوشبخت ترین آدم های کره ی خاکی هستیم . وقتی بیمار میشویم فقط ما هستیم که به روش خودمان با درد مبارزه میکنیم و روش های ما حتی برای غصه خوردن هم با بقیه فرق دارد . شاید هزاران نفر دیگر بیماری من را داشته باشند اما روش آنها برای مبارزه با بیماری با من قرق دارد.


پس من و تو خوشبخت ترین آدم های روی زمین هستیم .




** وقتی این جمله را نوشتم یاد حرف معلم ریاضیم افتادم اینکه میگفت ما آدما میتونیم خیلی به خدا نزدیک بشیم و هر بار فاصلمون  را با خدا نصف کنیم اما هیچوقت خود خدا نمیشیم . دلیل ریاضیش هم اینه که وقتی یه پاره خطی داری که هر بار نصفش میکنی هیچوقت فاصله صفر نمیشه!


پ.ن: خودم خیلی به انرژی مثبت احتیاج داشتم که اینو نوشتم ... شمام یه جرعه میل کنید!

۲۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محدثه انصاری

سوژه!

سوژه یعنی تو که برای دو بیت اتفاق


حلقه را به گردن خود میکنی!


شاعر یعنی من که برای نوشتنت دست به قلم میبرم...


و فردا صبح توی روزنامه ی همشهری مینویسند:

                                                           ((همشهری شما به علت نداشتن نان شب خودش را...))

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱
محدثه انصاری

حسین....

وقتی میرسم که اذان میگویند...


از قاب کامپیوتر زیارت کردنت فقط دل کباب میکند


و شلوغی مرا حسود.....


اصلا قلم خودش بی تاب رفتن میشود


    وقتی هنوز پاهای من بی تاب اش را در خود خفه میکنند......



پ.ن: فی البداهه هنگام زیارت آنلاین امام حسین (ع)  .  شما هم امتحانش کنید!!!!


پ.ن 2: یاد یه بیت از استاد توانام آقای خادم افتادم


                                              تو با سه بار نام آتشین خود

                                            چقدر دل کباب میکنی حسین!

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه انصاری

ورود به وادی هفده سالگی!

همیشه حس عجیبی داشتم ... لحظه و ساعت تولدم که نزدیک میشد... اما اینبار همه چیز فرق میکرد.. توی مدرسه بودم حتی خودم هم یادم نبود که تولدم شده.... دیگر مثل قدیمها این روز رنگ و بوی خاصی نداشت.. بیشتر غصه ی این را داشتم که روز تولد همه راهی کربلا شدند و من جا ماندم! چه حس بدی . دوست داشتم خدا کربلا کادو بدهد...حتی احساس شعریم که منحدم شده . دارم فکر میکنم بزرگ شدنم دارد روحم را به کشتن میدهد . یا حتی احساسم را.....


نوشته شده در 15/9

انتشار در 16/9

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه انصاری

عتیقه2

* حالا فرصت خوبیه که از شعر های سال گذشته ام بگذارم اونایی که تو دفترم خاک میخورن. تا بلکه دوباره  شعر جوشش پیدا کنه....


لطفا به ادامه ی مطالب برید

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه انصاری

انتقام

امروز 

حتی تو هم فهمیدی قلبم از کار ایستاد 

و من که توی ccu  بودم

تو فقط خوشحال بودی

و اشک میریختی


حتما از شوق زیادت بود.


و بعد رفتی  ته ته ته بیمارستان


یک بطری آب معدنی خریدی و روی خاکستر ها ی قلبم ریختی 


وبعد ته ته ته خیابان

کس دیگری را پیدا کردی


حتما او هم کارش به ccu میکشد

و

بعد

تو

اینبار با دو قوطی خالی آب معدنی


ته ته ته خیابان...

.

.

.


نه همه چیز جواب دارد!!

این شعر انتقام من است که با ماشین به تو میزنم


همان ته ته خیابان


و تو که میمیری

یک- یک مساوی میشویم.....


پ.ن: این یه شعر عتیقه مال چهار -پنج ماه پیشه. مغز شعریم منهدم شده چند وقته نمیتونم بنویسم. 

شاید ..... نمیدونم!!!! برام دعا کنید

۱۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محدثه انصاری