چشمهایم زمین گیر شد
از همان زمان که کوله ی گناهم سنگین شد و من به آسمان نگاه نکردم
زمین بدجور فکرشان را مشغول کرده بود
به گمانم عاشق شده اند!
**************
فکرت را مشغول کن
در گیر و دار این شهر
که هیچ روزنامه ای آگهی استخدام چاپ نمیکند.
چشمهایم زمین گیر شد
از همان زمان که کوله ی گناهم سنگین شد و من به آسمان نگاه نکردم
زمین بدجور فکرشان را مشغول کرده بود
به گمانم عاشق شده اند!
**************
فکرت را مشغول کن
در گیر و دار این شهر
که هیچ روزنامه ای آگهی استخدام چاپ نمیکند.
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
علی رسولان
اهورا ...
صحبتِ جانانه
مهدی شریفی
عباس زاده
تک نویسی...
عباس زاده
اهورا ...
آیلار ...
مهدی شریفی