سلام بالاخره من برگشتم . برای جبران چندتا شعر گذاشتم از اونایی که در طول امتحان نوشته بودم.... لطفا نقد یادتون نره!!!!!
به ادامه ی مطالب برید
در زمستان به جای گلوله ی برفی
دود به سمت هم پرت میکنیم
و جوابمان را با پرتاب سرفه میدهند مردم...
اصلا معلوم نیست اسمش را چه باید بگذاریم
من مطمئنم که زمستان را فروخته اند!!!!
***********************************
در چشمهایم زل میزنی و بعد
با چشمهایت میلغزی روی ریل پیراهنم..
من فراری میشوم
و آنقدر میدوم که موهایم خسته میشوند
و مینشینند روی شانه هایم!
تو فقط میگویی بس کن این قایم باشک را
و من
هنوز هم از خوردن این سیبی که تو چیده ای هراس دارم!
*****************************************
حتی گنجشک ها هم نمیتوانستند شاخه اجاره کنند
این بود ماجرای سیم برق نشین شدن گنجشک ها!!!!
احسنت
آفرین