ایهام جالبیه ش یا ث؟! :)

۱۰۹ مطلب توسط «محدثه انصاری» ثبت شده است

چهار راه

سلام دوستان از امروز به علت نزدیک شدن به امتحانات مجبورم یک ماهی دنیای مجازی رو ببوسم بذارم کنار....

اما حوالی جام جهانی برمیگردم


موفق و موید باشید..:)




بر سر چهار راه دل تو

همیشه حق تقدم با دیگران بود

اینقدر چراغ قرمز ماند

که درب دلت را بستند

 

باز کن لعنتی من پشت در جا ماندم!




۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه انصاری

تیک

تیک    تیک    تیک     تیک     



تیک   تیک   تیک



تیک   تیک   

 


اینبار شعری در کار نیست

              

آمده ام شاهکار عقربه ها را گوش کنم



  


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه انصاری

حلقه

حلقه ای که دیروز به دستم دادی

     همین است که امروز گردنم را می بوسد


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه انصاری

جارو

جاروی قد بلندی تکیه به دیوار زده

شاید اینبار یک لگد به روزگار زده

از دست صاحب خود خسته و شکسته شده
از همان روز ازل ساز سازگار زده

مو های چوبی خود را همیشه میبافید
ولی اینبار خسته شده با ماشین چهار زده

کش مشکی که روزی دور موی خود میبست
میان چرخش دوران به دور خار زده



۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه انصاری

ها....

ای عامل همه ی اتفاق ها

ای سوخت همه ی احتراق ها

با برق چشم های تو ماتم گرفته ام

در پای تو آوارند همه اتاق ها

ای رنگ و بوی و روی تو یکبار دیدنی

در فکر تو شکسته تمام سیاق ها

ای فکر نگاهت شده آزار دادنی

ای زیر سر تو همه ی این فراق ها

ای وای دیگر چه بگویم تمام شد...

ای سرخی لبت سبب این طلاق ها

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه انصاری

رقص

تصنیف صدای تو شبیه گیتار

پیچیده میان پرده های دربار

من بوسه زنان به زیر پایت هستم

یک صفحه ی رقص و پای تو یک پرگار

پیچیدی و بوی تو به دورم چرخید

من مست شدم میان دست دیوار

عشقی که شبیه یک تقدس می بود

اینک که شکسته شد شبیه گفتار...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه انصاری

روز تولد

 

سلام دوستان اینم یه شعر تقدیم به خانم فاطمه ی زهرا عیدتون مبارک خوشحال میشم اگه اشکالات شعرم رو هم بهم بگید



یک مرد با صدای تو آرام میگرفت

یک شعر با نگاه تو هی وام میگرفت

یک قصه ی خمیده و یک درد بی شروع

با یک اشاره (الام ابی) نام میگرفت...



۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه انصاری

یک بازگشت، یک شعر

نظرم بی هوا به تو افتاد

پیچ و تابِ دمِ این موی تو و

بوی تو مست می کند من را

دست بردم به سوی روی تو و

باد هم دست بر نمی دارد

می وزد هر طرف به سوی تو و

من شدم عاشق صدای خوشت

سادگی در میان خوی تو و

عاشقی درد نیست باطنِ ماست

عشق از هر طرف به کوی تو و



*دوستان عزیز ((و)) آخر هر بیت  اُ  خونده میشه.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه انصاری

سلام هول هولکی با یه شعر خونه تکونی

سلام دوستان با عرض پوزش فراوان یه عالم نظر هست وقت نکردم بخونم الان هم نمیتونم پس از دوستایی که نظر دادم تشکر میکنم قول میدم به زودی بهتون سر بزنم یه روز هم بیام بخونم نظراتو


دعا کنید کامپیوترم درست شه تا من برگردم



اینم شعر  دوست دارم نظراتونو بدونم








فصل ؛فصل زاییدن است

  زمین بهار میزاید و

    درخت برگ....



ما اصلا در فکرش هم نیستیم

خانمان اینقدر کثیفی زاییده که


من و مادرم نشسته ایم بچه داری میکنیم



خدا نگهدار تا هر وقت کامپیوترم خوب شد

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه انصاری

تک درخت


و تک درخت پیر تنها همدم همیشگی زمین است

حتی اگر با تبر بمیرد هم ریشه هایش زمین را ترک نمیکنند

چه برسد به اینکه  زمستان!

و همان تصویر همیشگی روی تقویم ها

یک درخت و زمستان!

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه انصاری