عکس هایت را روی شاسی زدی
تمام شعر هایم کشته شدند...
این یک پست نیست.آمده ام به خودم بگویم امشب به عقب برگرد. از سال پیش تا به امروز چقدر به دین و ایمانت پایبند بوده ای؟ قول پارسالت با خدا را یادت هست؟ قرار است چه کار کنی ؟میترسم چشم هایم را ببندم و فکر کنم به هر آنچه گذشت. میترسم که به جای بهتر شدن بدتر شده باشم...
هر روز این سوال را از خودم میپرسم برای چه به این زمین آمده ام ؟حتما مسئولیتی بزرگ به دوش من است. نکند چشم از این جهان فرو بندم بدون فهمیدن این هدف بزرگ.
پ.ن:التماس دعا
موهایت که بلند میشود
موهایت که پیچ میخورد
میدانم که هر لحظه ممکن است دل پیچه بگیرم
بگذار اعتراف کنم که عاشقت نیستم
تو فقط انرژی فعالسازی* شعرهایم هستی
* در علم شیمی انرژی اولیه ای که برای انجام یک واکنش نیاز است.
چشمهایم زمین گیر شد
از همان زمان که کوله ی گناهم سنگین شد و من به آسمان نگاه نکردم
زمین بدجور فکرشان را مشغول کرده بود
به گمانم عاشق شده اند!
**************
فکرت را مشغول کن
در گیر و دار این شهر
که هیچ روزنامه ای آگهی استخدام چاپ نمیکند.
سلااااااااااااااااااااااااام فضای مجازی. سلام دوستااااااااااااااااااااااااااااااان مجازی .
هنوز یه امتحان مونده اما دیگه خسته شدم . دیگه هفته ای یه بار به روز میشم تا پروژه ی کنکور که یه فکری به حالش کنم....
اگه دوست دارید شعر هایی که در خرداد نوشتم رو بخونید . به ادامه ی مطلب مراجعه کنید. (نقد هم یادتون نره)
سلام
به دلیل مقوله ی امتحانات نهایی و اینکه تاثیرش در کنکور نود و پنج سی درصد شده . به مدت شش هفته این وب بدون فعالیت میشود.
اشاءلله بعد از گرفتن کارنامه دوباره این وب به روز خواهد شد.
التماس دعا شدیدا
یاعلی
خدانگهدار✳
دستهایت شبیه درمان است
موقعی که دلم پریشان است
بازهم قدر من ندانستم
آفتابی که باز پنهان است
چشمهایت پر از شکوفه و گل
دل تو مثل کاخ شاهان است
با وجود تو توی خانه ی ما
دوست داشتن چقدر آسان است.
پ.ن:روز تولد مولا علی (ع) و روز مرد مبارک.
سلام به همگی
این مدت به علت قطع بودن اینترنت نتونستم به روز بشم . اما الان در خدمتم.
این هفته که دیگه آخراشه هفته ی بزرگداشت اصفهان بود به همه ی اصفهانیا تبریک میگم.
اگه مایلید نوشته های جدیدم رو بخونید لطفا به ادامه مطالب مراجعه کنید.
مثل ماسه شده ام؛فقط ریزش میکنم
مادرم که کاسه ی تنهایی اش را سر میکشد فقط دعا میکند
و پدرم که برایش اهمیتی ندارد از کوه بزرگ ماسه ای کنار خانه اش میگذرد
من همچنان ریزش میکنم
و کسی نیست که آخرین تکه های این کوه شکسته را از روی زمین جمع کند!!!